شرح درس 1  :

آفرینش  همه  تنبیه  خداوند  دل است

 

http://s3.picofile.com/file/7662615913/imagesalbum_blogsky_8_.jpg

بـامدادی  که  تفاوت  نکند  لیل   و  نهار

خوش  بود  دامن  صحرا و تماشای بهار

قافیه : نهار ، بهار

ردیف : - 

تعداد جمله :

1 - بامدادی که لیل و نهار تفاوت نکند

2 - دامن صحرا و تماشای بهار خوش بود

آرایه ها :

تضاد ( لیل ونهار)

جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بهار و نهار)

تناسب ( صحرا و بهار )  

      ( بامداد ، لیل ، نهار )

تفاوت نکردن لیل  و نهار : اشاره به مساوی بودن

طول شب و روز در سال دارد که دوبار اتّفاق می افتد :

 1 ـ در آغاز بهار

 2 ـ در ابتدای پاییز

صبح زود که هنوز هوا کاملاً روشن نشده است و

طول  شب و روز یکسان است ، رفتن به دامن صحرا

و تماشای بهار بسیار خوب  است.

 

 

 

آفرینش  همه  تنبیه  خداوند  دل است

دل نـدارد  کـه  نــدارد بـه  خـداوند اقرار

 

قافیه : اقرار 

ردیف : -

تعداد جمله :

1 - آفرینش همه تنبیه خداوند دل است

2 - دل ندارد

3 - که به خداوند اقرار ندارد

آرایه ها :

واج آرایی حرف « د »  

جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( که و به )

دل : مجازاً  انسان 

جناس تام ( خداوند در مصراع اول یعنی صاحب ،

دارنده و در مصراع دوم به معنی پروردگار ، خالق )

نکته ی دستوری : آفرینش ( آفرین + ـِـ ش )

واژه ی« مشتق »« که » در مصراع دوم به

معنی« کسی که »ضمیر مبهم

 

همه ی پدیده های آفرینش ، وسیله ای برای آگاهی بخشیدن به

 

انسان است  و هر کس که با دیدن این زیبایی ها به وجود

 

خداوند اِقرار نکند ، در واقع اصلاً دل ندارد و زنده نیست .

 

 

 http://s2.picofile.com/file/7657683866/imagesalbum_blogsky_com_10_.jpg

 

این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود

هر  کـه  فکرت  نکند نقش بـود بـر دیوار

 

قافیه : دیوار 

ردیف : - 

تعداد جمله :

1 - این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود ( هست )

2 - هر که فکرت نکند

3 - نقش بر دیوار بود

آرایه ها :

تناسب ( در و دیوار) 

ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بر و در )

تشبیه انسان بی فکر به « نقّاشی روی دیوار »

تکرار واژه ی « نقش » 

 

هر کسی که با دیدن این همه نقش های زیبایِ خداوندی

 

در این دنیا به فکر فرو نمی رود و ایمان نمی آورد ،

 

درست مانند نقّاشی و عکس ِ  بدون جان و روحی

 

است که بر روی دیوار رسم می کنند.

 

 

کوه و دریـا و درختان همه در تسبیح اند  

نه  همه  مستمعی  فهم  کند این اسرار

 

 

قافیه : اسرار

ردیف : -

تعداد جمله : 

1 - کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند

2 - نه همه مستمعی این اسرار فهم کند

آرایه :

تناسب (کوه ، دریا ، درختان)

تشخیص (کوه و دریا و درختان در حال ستایش هستند . )

بیت « تلمیح » به آیه ی قرآن دارد :

« یُسَبِّحُ لِلّه ما فی السَماوات و ما فی الارض »

آنچه در آسمان ها و زمین است خدا را تسبیح می گویند .

کوه و دریا و درختان ( همه ی موجودات) در حال

ستایش خداوند هستند . این نکته را همه  می شنوند ،

ولی هر شنونده ای قادر به درک این اسرار نیست.

 

 

خبرت هست که مرغان سحر می گویند

آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار ؟

 

قافیه : بردار

ردیف : - 

تعداد جمله : 

1 - خبرت هست

2 - که مرغان سحر می گویند

3 - ای خفته

4 - آخر سر از خواب جهالت بردار

آرایه :

جناس ناقص افزایشی در حرف وسط (سر و سحر)

اضافه ی تشبیهی (خوابِ جهالت )

تناسب (  خواب ، خفته ، سحر )

کنایه (سر از خواب برداشتن : کنایه از آگاهی و بیداری)

 

* نکته ی دستوری : « ت » در خبرت ، « نهاد » است.

 

آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند :

 

ای انسان غافل ، از بی خبری و نادانی رها شو.

 

 

تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش

حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار

 

 

قافیه : بیدار

ردیف : - 

تعداد جمله :

1 - تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش ( داری )

2 - حیف باشد

3 - که تو در خوابی

4 - و نرگس بیدار

آرایه :

تضاد (خواب و بیدار) 

تشبیه ( شباهت تو به بنفشه) 

تشخیص ( گل نرگس بیدار است)

تناسب (بنفشه ، نرگس)

جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( در و سر )

بنفشه  : نماد غفلت و سرافکندگی 

نرگس : نماد بیداری ، بینایی و آگاهی

سر غفلت در پیش گرفتن ( کنایه از غفلت و بی خبری )

ای انسان غافل ، تا کی می خواهی مثل گل بنفشه

(که ساقه ی خمیده دارد) در غفلت و بی خبری

به سر ببری . حیف است که تو بی خبر و غافل باشی

و گل نرگس بیدار و آگاه باشد .

در ادبیات کهن ما « گل نرگس » نماد چشمان باز و بیدار و

زیباست و « گل بنفشه » به دلیل ساقه ی خمیده اش 

مثل انسانی سر به زیر انداخته و قادر به دیدن نیست ،

گل بنفشه مثل انسان در حال تعظیم نیز در اشعار آمده است .

 

 

که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب ؟ 

یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار ؟

 

قافیه : خار

ردیف : -

تعداد جمله : 

1- که تواند

2 - که از چوب میوه ی الوان دهد

3 - یا که داند

4 - که از خار گل صدبرگ برآرد

آرایه :

چوب ( مجازاً درخت ) 

تضاد ( گل و خار )

مراعات نظیر( گل ، برگ ، میوه )

هر دو مصراع « استفهام انکاری »

* نکته ی دستوری : صدبرگ ( صفت مرکب)

 

فکر کن که چه کسی غیر از خداوند می تواند ،

از چوب خشک ، میوه های رنگارنگ به وجود

آورد و یا چه کسی از میان خار ، گل های صد برگ

می آفریند ؟ ( در واقع شاعر سوال و استفهام انکاری

آورده است. با طرح این سوال می خواهد تأکید کند

که هیچ کس نمی تواند از چوب خشک ، میوه های

رنگارنگ  و  از خار ، گل های زیبا به وجود آورد . )

 

 

عقل حیران شود از خوشه ی زرّین عنب 

فهم عـاجـز شود از حقّـه ی  یـاقوت انـار 

 

قافیه : انار

ردیف : - 

تعداد جمله :

1 - عقل از خوشه ی زرین عنب حیران شود

2 - فهم از حقه ی یاقوت انار عاجز شود

آرایه :

حیران بودن عقل و عاجز بودن فهم ( تشخیص)

مراعات نظیر (عنب ، انار)

حقّه ی یاقوت انار : اضافه ی تشبیهی ( دانه های انار

به کیسه ای پر از یاقوت تشبیه شده است . )

مراعات نظیر ( عقل ، فهم )  

              ( زرّین ، یاقوت )   

 

عقل بشر با دیدن خوشه های طلایی انگور حیران و

متعجّب می شود و فهم و شعور بشر ، ازدرک زیبایی

و ظرافت دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند 

می درخشد ، ناتوان است.

یاقوت : سنگی قیمتی به رنگ های سرخ ، زرد و کبود

 

 

پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز

ماه  و خورشید  مسخّر  کند و لیل و نهار

 

قافیه : نهار 

ردیف : - 

تعداد جمله : 

1 - پاک و بی عیب خدایی ( است )

2 - که به تقدیر عزیز ماه و خورشید مسخر کند

3 - و لیل و نهار مسخر کند

آرایه :

تضاد( لیل و نهار)  

مراعات نظیر(ماه و خورشید)

کل بیت « تلمیح » به آیات قرآن

 

خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود تمام پدیده ها

و موجودات را (ماه ، خورشید، شب و روز) به

فرمان خویش در آورده است .

 

 

تـا قیامت سخن انـدر کـرم و رحـمت  او

همه  گویند  و  یـکی  گفته  نیایـد  ز هـزار

 

قافیه : هزار 

ردیف : - 

تعداد جمله : 

1 - تا قیامت همه اندر کرم و رحمت او سخن گویند

2 - و یکی ز هزار گفته نیاید

آرایه :

تضاد ( یکی و هزار )

* نکته ی دستوری : « تا » حرف اضافه است و

« قیامت » متمّم

اگر همه ی مردم دنیا تا روز قیامت درباره ی بخشش

و لطف خداوند سخن بگویند باز هم یکی از هزاران

لطف و رحمت خداوند ، گفته نمی شود . ( در قدیم سقف

اعداد هزار بوده )

 

 

نعمتت  بـار خـدایـا زعـدد   بیرون  است 

شکر  انعام  تـو  هـرگز  نـکند  شکـر گـزار

 

قافیه : شکرگزار 

ردیف : -

تعداد جمله :

1 - بار خدایا

2 - نعمتت ز عدد بیرون است

3 - شکرگزار هرگز شکر انعام تو نکند  

آرایه :

مراعات نظیر ( نعمت ، شکر ، اِنعام ، شکرگزار)

ز عدد بیرون بودن : کنایه از بی شمار بودن

* نکته ی دستوری : « ت » در نعمتت (مضاف الیه )  

هرگز : قید نفی

 پروردگارا ، نعمت های تو قابل شمارش نیست

و هیچ انسانِ شکرگزاری نمی تواند ، شکر نعمت های

بی کران تو را به جای آورد.

توجه :

اِنعام ، به معنی بخشیدن ، هدیه دادن است و

اَنعام ، یعنی چهارپایان

 

 

سعدیا راست روان گوی سعادت بردند

راستی کن که به منزل  نرسد  کج  رفتار

قافیه : کج رفتار

ردیف : - 

تعداد جمله :

1 - سعدیا

2 - راست روان گوی سعادت بردند

3 - راستی کن

4 - که کج رفتار به منزل نرسد

آرایه :

راست رُوان : کنایه از انسان های درست کار

کج رفتار : کنایه از انسان های بدرفتار

جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل (که و به )

گوی سعادت (اضافه ی تشبیهی)

گوی چیزی بردن : کنایه از دست یافتن ، سبقت

                   گرفتن ، موفّق و برنده شدن

واژه ی « سعدی » در بیت آخر « تخلّص »

* نکته ی دستوری :

سعدی : منادا  « الف » در سعدیا : حرف ندا

راست روان : راست + رو = واژه ی مرکب

( ان نشانه ی جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد)

کج رفتار : مشتق ـ مرکب  و صفت جانشین اسم

( انسان کج رفتار ) [ کج + رفت + ار ]

 

ای سعدی ، انسان های درست کار ، به سعادت و

خوش بختی می رسند ، بنابراین تو هم انسانی

صادق و راستگو باش ، زیرا انسان های بدرفتار

به هدف و مقصودشان نمی رسند .