فارسی - درس 1 : آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
شرح درس 1 :
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
بـامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
قافیه : نهار ، بهار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - بامدادی که لیل و نهار تفاوت نکند
2 - دامن صحرا و تماشای بهار خوش بود
آرایه ها :
تضاد ( لیل ونهار)
جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بهار و نهار)
تناسب ( صحرا و بهار )
( بامداد ، لیل ، نهار )
تفاوت نکردن لیل و نهار : اشاره به مساوی بودن
طول شب و روز در سال دارد که دوبار اتّفاق می افتد :
1 ـ در آغاز بهار
2 ـ در ابتدای پاییز
صبح زود که هنوز هوا کاملاً روشن نشده است و
طول شب و روز یکسان است ، رفتن به دامن صحرا
و تماشای بهار بسیار خوب است.
آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
دل نـدارد کـه نــدارد بـه خـداوند اقرار
قافیه : اقرار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - آفرینش همه تنبیه خداوند دل است
2 - دل ندارد
3 - که به خداوند اقرار ندارد
آرایه ها :
واج آرایی حرف « د »
جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( که و به )
دل : مجازاً انسان
جناس تام ( خداوند در مصراع اول یعنی صاحب ،
دارنده و در مصراع دوم به معنی پروردگار ، خالق )
نکته ی دستوری : آفرینش ( آفرین + ـِـ ش )
واژه ی« مشتق »« که » در مصراع دوم به
معنی« کسی که »ضمیر مبهم
همه ی پدیده های آفرینش ، وسیله ای برای آگاهی بخشیدن به
انسان است و هر کس که با دیدن این زیبایی ها به وجود
خداوند اِقرار نکند ، در واقع اصلاً دل ندارد و زنده نیست .
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر کـه فکرت نکند نقش بـود بـر دیوار
قافیه : دیوار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود ( هست )
2 - هر که فکرت نکند
3 - نقش بر دیوار بود
آرایه ها :
تناسب ( در و دیوار)
ناقص اختلافی در حرف اوّل ( بر و در )
تشبیه انسان بی فکر به « نقّاشی روی دیوار »
تکرار واژه ی « نقش »
هر کسی که با دیدن این همه نقش های زیبایِ خداوندی
در این دنیا به فکر فرو نمی رود و ایمان نمی آورد ،
درست مانند نقّاشی و عکس ِ بدون جان و روحی
است که بر روی دیوار رسم می کنند.
کوه و دریـا و درختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کند این اسرار
قافیه : اسرار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - کوه و دریا و درختان همه در تسبیح اند
2 - نه همه مستمعی این اسرار فهم کند
آرایه :
تناسب (کوه ، دریا ، درختان)
تشخیص (کوه و دریا و درختان در حال ستایش هستند . )
بیت « تلمیح » به آیه ی قرآن دارد :
« یُسَبِّحُ لِلّه ما فی السَماوات و ما فی الارض »
آنچه در آسمان ها و زمین است خدا را تسبیح می گویند .
کوه و دریا و درختان ( همه ی موجودات) در حال
ستایش خداوند هستند . این نکته را همه می شنوند ،
ولی هر شنونده ای قادر به درک این اسرار نیست.
خبرت هست که مرغان سحر می گویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار ؟
قافیه : بردار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - خبرت هست
2 - که مرغان سحر می گویند
3 - ای خفته
4 - آخر سر از خواب جهالت بردار
آرایه :
جناس ناقص افزایشی در حرف وسط (سر و سحر)
اضافه ی تشبیهی (خوابِ جهالت )
تناسب ( خواب ، خفته ، سحر )
کنایه (سر از خواب برداشتن : کنایه از آگاهی و بیداری)
* نکته ی دستوری : « ت » در خبرت ، « نهاد » است.
آیا خبر داری که پرندگان سحری به هنگام صبح می گویند :
ای انسان غافل ، از بی خبری و نادانی رها شو.
تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
قافیه : بیدار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - تا کی آخر چو بنفشه سر غفلت در پیش ( داری )
2 - حیف باشد
3 - که تو در خوابی
4 - و نرگس بیدار
آرایه :
تضاد (خواب و بیدار)
تشبیه ( شباهت تو به بنفشه)
تشخیص ( گل نرگس بیدار است)
تناسب (بنفشه ، نرگس)
جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل ( در و سر )
بنفشه : نماد غفلت و سرافکندگی
نرگس : نماد بیداری ، بینایی و آگاهی
سر غفلت در پیش گرفتن ( کنایه از غفلت و بی خبری )
ای انسان غافل ، تا کی می خواهی مثل گل بنفشه
(که ساقه ی خمیده دارد) در غفلت و بی خبری
به سر ببری . حیف است که تو بی خبر و غافل باشی
و گل نرگس بیدار و آگاه باشد .
در ادبیات کهن ما « گل نرگس » نماد چشمان باز و بیدار و
زیباست و « گل بنفشه » به دلیل ساقه ی خمیده اش
مثل انسانی سر به زیر انداخته و قادر به دیدن نیست ،
گل بنفشه مثل انسان در حال تعظیم نیز در اشعار آمده است .
که تواند که دهد میوه ی الوان از چوب ؟
یا که داند که بر آرد گل صد برگ از خار ؟
قافیه : خار
ردیف : -
تعداد جمله :
1- که تواند
2 - که از چوب میوه ی الوان دهد
3 - یا که داند
4 - که از خار گل صدبرگ برآرد
آرایه :
چوب ( مجازاً درخت )
تضاد ( گل و خار )
مراعات نظیر( گل ، برگ ، میوه )
هر دو مصراع « استفهام انکاری »
* نکته ی دستوری : صدبرگ ( صفت مرکب)
فکر کن که چه کسی غیر از خداوند می تواند ،
از چوب خشک ، میوه های رنگارنگ به وجود
آورد و یا چه کسی از میان خار ، گل های صد برگ
می آفریند ؟ ( در واقع شاعر سوال و استفهام انکاری
آورده است. با طرح این سوال می خواهد تأکید کند
که هیچ کس نمی تواند از چوب خشک ، میوه های
رنگارنگ و از خار ، گل های زیبا به وجود آورد . )
عقل حیران شود از خوشه ی زرّین عنب
فهم عـاجـز شود از حقّـه ی یـاقوت انـار
قافیه : انار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - عقل از خوشه ی زرین عنب حیران شود
2 - فهم از حقه ی یاقوت انار عاجز شود
آرایه :
حیران بودن عقل و عاجز بودن فهم ( تشخیص)
مراعات نظیر (عنب ، انار)
حقّه ی یاقوت انار : اضافه ی تشبیهی ( دانه های انار
به کیسه ای پر از یاقوت تشبیه شده است . )
مراعات نظیر ( عقل ، فهم )
( زرّین ، یاقوت )
عقل بشر با دیدن خوشه های طلایی انگور حیران و
متعجّب می شود و فهم و شعور بشر ، ازدرک زیبایی
و ظرافت دانه های انار که مانند یاقوتی سرخ و ارزشمند
می درخشد ، ناتوان است.
یاقوت : سنگی قیمتی به رنگ های سرخ ، زرد و کبود
پاک و بی عیب خدایی که به تقدیر عزیز
ماه و خورشید مسخّر کند و لیل و نهار
قافیه : نهار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - پاک و بی عیب خدایی ( است )
2 - که به تقدیر عزیز ماه و خورشید مسخر کند
3 - و لیل و نهار مسخر کند
آرایه :
تضاد( لیل و نهار)
مراعات نظیر(ماه و خورشید)
کل بیت « تلمیح » به آیات قرآن
خداوند پاک و بی عیب با فرمان خود تمام پدیده ها
و موجودات را (ماه ، خورشید، شب و روز) به
فرمان خویش در آورده است .
تـا قیامت سخن انـدر کـرم و رحـمت او
همه گویند و یـکی گفته نیایـد ز هـزار
قافیه : هزار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - تا قیامت همه اندر کرم و رحمت او سخن گویند
2 - و یکی ز هزار گفته نیاید
آرایه :
تضاد ( یکی و هزار )
* نکته ی دستوری : « تا » حرف اضافه است و
« قیامت » متمّم
اگر همه ی مردم دنیا تا روز قیامت درباره ی بخشش
و لطف خداوند سخن بگویند باز هم یکی از هزاران
لطف و رحمت خداوند ، گفته نمی شود . ( در قدیم سقف
اعداد هزار بوده )
نعمتت بـار خـدایـا زعـدد بیرون است
شکر انعام تـو هـرگز نـکند شکـر گـزار
قافیه : شکرگزار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - بار خدایا
2 - نعمتت ز عدد بیرون است
3 - شکرگزار هرگز شکر انعام تو نکند
آرایه :
مراعات نظیر ( نعمت ، شکر ، اِنعام ، شکرگزار)
ز عدد بیرون بودن : کنایه از بی شمار بودن
* نکته ی دستوری : « ت » در نعمتت (مضاف الیه )
هرگز : قید نفی
پروردگارا ، نعمت های تو قابل شمارش نیست
و هیچ انسانِ شکرگزاری نمی تواند ، شکر نعمت های
بی کران تو را به جای آورد.
توجه :
اِنعام ، به معنی بخشیدن ، هدیه دادن است و
اَنعام ، یعنی چهارپایان
سعدیا راست روان گوی سعادت بردند
راستی کن که به منزل نرسد کج رفتار
قافیه : کج رفتار
ردیف : -
تعداد جمله :
1 - سعدیا
2 - راست روان گوی سعادت بردند
3 - راستی کن
4 - که کج رفتار به منزل نرسد
آرایه :
راست رُوان : کنایه از انسان های درست کار
کج رفتار : کنایه از انسان های بدرفتار
جناس ناقص اختلافی در حرف اوّل (که و به )
گوی سعادت (اضافه ی تشبیهی)
گوی چیزی بردن : کنایه از دست یافتن ، سبقت
گرفتن ، موفّق و برنده شدن
واژه ی « سعدی » در بیت آخر « تخلّص »
* نکته ی دستوری :
سعدی : منادا « الف » در سعدیا : حرف ندا
راست روان : راست + رو = واژه ی مرکب
( ان نشانه ی جمع در ساختمان اسم دخالتی ندارد)
کج رفتار : مشتق ـ مرکب و صفت جانشین اسم
( انسان کج رفتار ) [ کج + رفت + ار ]
ای سعدی ، انسان های درست کار ، به سعادت و
خوش بختی می رسند ، بنابراین تو هم انسانی
صادق و راستگو باش ، زیرا انسان های بدرفتار
به هدف و مقصودشان نمی رسند .